تعبیر زیبای یک استاد از زندگی

پارازیت هفته : کسانی که در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد


در آخرين روز ترم پاياني دانشگاه، استاد به زحمت جعبه سنگيني را داخل کلاس درس آورد. وقتي که کلاس رسميت پيدا کرد، استاد يک ليوان بزرگ شيشه اي از جعبه بيرون آورد و روي ميز گذاشت. سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آنها را داخل ليوان انداخت. آنگاه از دانشجويان که با تعجب به او نگاه مي کردند،
 
پرسيد: آيا ليوان پر شده است؟  همه گفتند: بله، پر شده.


استاد مقداري سنگ ريزه را از جعبه برداشت و آن ها را روي قلوه سنگ هاي داخل ليوان ريخت. بعد ليوان را کمي تکان داد تا ريگ ها به درون فضاهاي خالي بين قلوه سنگ ها بلغزند. سپس از دانشجويان پرسيد:
 
آيا ليوان پر شده است؟ همگي پاسخ دادند: بله، پر شده!


استاد دوباره دست به جعبه برد و چند مشت شن را برداشت و داخل ليوان ريخت. ذرات شن به راحتي فضاهاي کوچک بين قلوه سنگها و ريگ ها را پر کردند. استاد يک بار ديگر از دانشجويان پرسيد: آيا ليوان پر شده است ؟دانشجويان همصدا جواب دادند: بله، پر شده!


استاد از داخل جعبه يک بطري آب را برداشت و آن را درون ليوان خالي کرد. آب تمام فضاهاي کوچک بين ذرات شن را هم پر کرد. اين بار قبل از اينکه استاد سوالي بکند دانشجويان با خنده فرياد زدند: بله، پر شده!


بعد از آن که خنده ها تمام شد، استاد گفت: اين ليوان مانند شيشه عمر شماست و آن قلوه سنگها هم چيزهاي مهم زندگي شما مثل سلامتي، خانواده، فرزندان و دوستانتان هستند. چيزهايي که اگر هر چيز ديگري را از دست داديد و فقط اين ها برايتان باقي ماندند، هنوز هم زندگي شما پر است.


استاد نگاهي به دانشجويان انداخت و ادامه داد:

ريگ ها هم چيزهاي ديگري هستند که در زندگي مهمند، مثل شغل، ثروت، خانه. و ذرات شن هم چيزهاي کوچک و بي اهميت زندگي هستند. اگر شما ابتدا ذرات شن را داخل ليوان بريزيد، ديگر جايي براي سنگ ها و ريگ ها باقي نمي ماند. اين وضعيت در مورد زندگي شما هم صدق مي کند.
در زندگي حواستان را به چيزهايي معطوف کنيد که واقعاً اهميت دارند، همسرتان را براي شام به رستوران ببـريد، با فرزندانتـان بازي کنيد و به دوستان خود سر بزنيد. براي نظافت خانه يا تعميـر خرابي هاي کوچک هميشه وقت هست. ابتدا به قلوه سنگهاي زندگيتان برسيد، بقيه چيزها حکم ذرات شن را دارند.

 

نامه های بچه ها به خدا

نامه های بچه ها به خدا

 

 

 

خدای عزيز!
لطفاً برام يه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هيچ چيز او تو نخواسته بودم. می‌توانی درباره‌اش پرس و جو کنی.

بروس

 

خدای عزيز!
آيا تو واقعاً نامرئی هستی يا اين فقط يک کلک است؟

لوسی


خدای عزيز!
شايد هابيل و قابيل اگر هر کدام يک اتاق جداگانه داشتند همديگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده
.

لاری

 

خدای عزيز!
من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کليسا همديگر را بوسيدند. اين از نظر تو اشکالی نداره؟

نيل

 

خدای عزيز!
هيچ فکر نمی‌کردم نارنجی و بنفش به هم بيان. تا وقتی که غروب خورشيدی رو که روز سه‌شنبه ساخته بودی، ديدم، معرکه بود

اجين

خدای عزيز!
ما خوانده‌ايم که توماس اديسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاس‌های دينی يکشنبه‌ها به ما گفتند تو اين کار رو کردی. بنابراين شرط می‌بندم او فکر تو را دزديده.

با احترام دونا

 

خدای عزيز!
وقتی تمام تعطيلات باران باريد، پدرم خيلی عصبانی شد. او چيزهايی درباره‌ات گفت که از آدم‌ها انتظار نمی‌رود بگويند. به هر حال، اميدوارم به او صدمه‌ای نزنی.

دوست تو (اما نمی‌خواهم اسمم رو بگم)

 

 

برای خواندن  کامل این پست به ادامه مطلب بروید .

 

ادامه نوشته

دستور زبان زندگی


راستی اصلا
گریه با خنده چه فرقی دارد ؟
من که سر گشته ام از این همه هیچ
... و فقط می دانم
که به دستور زبانهای جدید
خنده ( ماضی بعید ) است بعید
گریه ( استمراری ) است
شادمانی ( حرف ) است
( حرف ربط ) ی است که مربوط به این سامان نیست .
آرزو هم که ( ضمیر ) ی است که در ( اول شخص ) خواه
( مفرد یا جمع ) هیچ هنگام بر آورده نخواهد گردید .
مرگ را هم که دگر می دانم .
( پیشوند ) ی است که با ( قید زمان ) می آید .
زندگی هم که دگر ( معلوم ) است .

 

تاسف خوردن

 

تاسف خوردن بابت کارهایی که در گذشته مرتکب شده ایم با گذشت زمان در ما کمرنگ و کمرنگ تر خواهد شد. اما تاسف خوردن بابت کارهایی که هرگز انجام نداده ایم و هرگز جرات و شهامت انجام دادن آنها را به خود راه نداده ایم، با گذشت زمان پررنگ تر می شوند و تسلی ناپذیرند.

آدمی شاگردی است ...

 

آدمی شاگردی است که درد و اندوه او را تعلیم می دهند

 (آلفرد دموسه)

                     

قسم"خوردن"

 

چرا قسم خوردن با فعل خوردن همراه است ؟


آيا تا به حال به اين موضوع فکر کرديد که چرا سوگند با فعل خوردن همراه است؟

چرا ميگويم سوگند خوردن يا سوگند بخور که فلان کار رو تو نکردی!

علت اين مسئله را در گذشته ميتوان پيدا کرد. در زمانهای قديم زماني

که مي خواستند صحت کلام شخصي را به اثبات برسانند، به او مايعي

 که ترکيب يافته از مواد شيميايي بود، مي دادند تا بخورد اگر اين شخص

پس از خوردن اين مايع زنده ميماند، ميگفتند

اين شخص راست مي گفت ولي اگر ميمرد، ميگفتند

خوب دروغ ميگفته که نتوانست از عهده اين مايع شيميايي جان سالم به در ببرد.

از اين موقع هست که کلمه سوگند با خوردن همراه است.

 

      توسط: اکرم عابدی

 

 

با سلام...

 

ممنون از همه دوستان خوبی که ابراز همدردی کردند ...

 

 

به قول خانم میرزایی :

یکی پرسید اندوه تو از چیست؟

سبب ساز سکوت مبهمت چیست ؟

برایش صادقانه می نویسم

برای او که باید باشد و نیست...

 

برای شادی روح هر آنکه رفت فاتحه ای بخوانید ...

 

در مداد پنج پند است برای آرامش تو

 

در مداد پنج خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری!

تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی:

 

1- می توانی کارهای بزرگی کنی، اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او باید تو را همیشه در مسیر اراده اش حرکت دهد.

 

2- گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مدادتراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد. اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود. پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

 

3- مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگه داری مهم است.

 

4-چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

 

5-و سرانجام: مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد. بدان هر کار در زندگی ات  می کنی، ردی به جا میگذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی، هوشیار باشی و بدانی چه می کنی؟

 

 

شما چند سال دارید ؟

 

شخصی می گفت من بیست سال دارم
بزرگی به او خرده گرفت که نباید بگویی

 بیست سال دارم
باید بگویی

 آن بیست سال را دیگر ندارم  
 

                  

دفترچه دانشجو >> پيانو

 

Life is like a piano :
White keys represent the happiness ,

 black keys represent the sadness ,

when you play these together

 you hear the music of life.

 

زندگی مثل یک پیانو است :

 

دکمه های سیاه برای غم و دکمه های سفید برای شادیهاست

آن زمان آهنگ زیبایی نواخته خواهد شد

که دکمه های سیاه و سفید با هم به صدا در آیند...

 

بدانید

 

                        

دفترچه دانشجو >> قلب

 

بگذار قلبت بشکند

نه اینکه بشکند و خرد شود

بلکه بشکند و

از هم باز شود

دفترچه دانشجو >>سیب

 

در میان هر سیب

دانه ها محدود است

در دل هر دانه سیب ها نامحدود

چیستانی ست عجیب

دانه باشیم نه سیب

 

هر روز در اطرف ما هزارن سيب از درخت به زمين مي افتد

 ولی آنچه وجود ندارد ديدگاه نيوتنی است

 

اگه نمی تونی بالا بری

پس سیب باش

تا لااقل با افتادنت اندیشه ای بالا رود

                         

دفترچه دانشجو >>غروب

هر کس که چرایی در زندگی دارد....با هر چگونه ای خواهد ساخت 

دفترچه دانشجو >>پیانو

 

دکمه های سیاه برای غم و دکمه های سفید برای شادیهاست

                 آن زمان آهنگ زیبایی نواخته خواهد شد

            که دکمه های سیاه و سفید با هم به صدا در آیند...

دفترچه دانشجو

 

زندگی مثل دیکته است

من مینویسم و هی غلط مینویسم

هی پاک میکنم و هی پاک میکنم

غافل از اینکه عزرائیل داد میزند....

برگها بالا